ABOUT بت

About بت

About بت

Blog Article



سایت های شرط بندی فارسی و سایت شرط بندی معتبر ایرانی???????? برای شما در دیجی شرط معرفی شده اند و با یک کلیک میتوانید به بهترین سایت شرط بندی مورد نظر خود وارد شده و با آموزش های دیجی شرط بندی بهترین نتیجه ها را برای خود ثبت کنید.

- خنگ بت ؛ نام بتی بزرگ در بامیان بلخ . و رجوع به بامیان شود.

- بت اشرفی ؛ صورتی که بر اشرفیهای مسکوک باشد چنانچه در عهد اکبری و جهانگیری یک روی اشرفی صورت گاو و امثال آن نقش میکردندو ظاهراً مراد از اشرفی هون است که در دکن رواج دارد یا مطلق طلای مسکوک . (آنندراج ) : اشرف از حرص چه چسبی به زر و سیم مگر

↑ ««بُت» حمید نعمت‌الله به جشنواره فجر نمی‌رسد

بيانات [لغات أخرى] — سعة التخزين المكافئة بنظام العد الثنائي [لغات أخرى]

[۱] لیلا حاتمی و محمدرضا فروتن از بازیگران اصلی این فیلم هستند.[۲][۳]

آفاق را گردیده ام مهر بتان ورزیده ام بسیار خوبان دیده ام اما تو چیز دیگری .

اخبار سینمای ایران و جهان - سینماپرس. ۲۰۲۴-۰۶-۱۲. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۰۲-۰۲.

دلا کشیدن باید عتاب و ناز بتان رطب نباشد بی خار و کنز بی مارا.

قَالَ الْعَامِرِيُّ: الْبَتَاتُ الْجِهَازُ مِنَ الطَّعَامِ وَالشَّرَابِ، وَقَدْ تَبَتَّتَ الرَّجُلُ لِلْخُرُوجِ، أَيْ: تَجَهَّزَ.



بالنسبة لوحدة ثمانية بت، يتم استخدام المصطلح ثماني بتات في بعض أجهزة الكمبيوتر بدلاً من البايت.

قَالَ الْخَلِيلُ: أَبَتَّ فُلَانٌ طَلَاقَ فُلَانَةَ، أَيْ: طَلَاقًا بَاتًّا. قَالَ الْكِسَائِيُّ: كَلَامُ الْعَرَبِ أَبْتَتُّ عَلَيْهِ الْقَضَاءَ بِالْأَلِفِ، سایت شرط بندی وَأَهْلُ الْحِجَازِ يَقُولُونَ: بَتَتُّ، وَأَنَا أَبُتُّ. وَضَرَبَ يَدَهُ فَأَبَتَّهَا وَبَتَّهَا، أَيْ: قَطَعَهَا. وَكُلُّ شَيْءٍ أنفَذْتَهُ وَأَمْضَيْتَهُ فَقَدْ بَتَتَّهُ. قَالَ الْخَلِيلُ وَغَيْرُهُ: رَجُلٌ أَحْمَقُ بَاتٌّ شَدِيدُ الْحُمْقِ، وَسَكْرَانُ بَاتٌّ، أَيْ: مُنْقَطِعٌ عَنِ الْعَمَلِ، وَسَكْرَانُ مَا يَبُتُّ، أَيْ: مَا يَقْطَعُ أمْرًا. قَالَ أَبُو حَاتِمٍ: الْبَعِيرُ [الْبَاتُّ] الَّذِي لَا يَتَحَرَّكُ مِنَ الْإِعْيَاءِ فَيَمُوتُ.

خود لطف بود چندان ای جان که تو داری دارند بتان لطف نه چندان که تو داری .

وأَبَتَّ فلانٌ طلاقَ فلانة، أي طلَقها طَلاقاً باتّاً. والمُجاوز منه الابتات في كلِّ شيءٍ من هذا . ورجل أحمقُ باتٌّ: شديد الحُمْق. وانقَطَعَ فلانٌ عن فلانٍ فانْبَتَّ وانقبض. [وانبَتَّ حَبْلُه عنه أي انقطع وصاله وانقبض، وأنشد:

Report this page